مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
دستی بده تا که بگـیرم دست هـایت چـشمی بده تا که کنم گـریه بـرایت دسـت تـوسّـل دارم و چــشـم تـمـنّـا می دوزم امشب بر بلـندای عطایت مثل هـمیشه دست خـالی و غـریـبم یعنی نگاهی تازه کن سوی گـدایت خاموشیِّ امروز من از بیغمی نیست دیشب گریبان پاره کردم در هوایت شب های بسیـاری غـریـبانه نـمودم در گـوشـۀ تـنهـایـیام آقـا صـدایـت ای بـی پـنـاهی که پـناه عـالـمـیـنـی جــا ده دل آواره را زیـر عـبــایـت این گوشۀ دنیا کسی فکر نجات است با یک نظر دل را ببر تا بی نهایت اینجا به صبح روشنت ایمان ندارند کی می نمایی قـصد اِعمال ولایت؟ قـربان اشک صفحـۀ قـرآن چشمت وقـت تـلاوت کــردن تـبّـت یـدایـت ای وارث خـون گـلـوی سر بـریـده کی میچکد خون گلویم زیر پایت؟ شور شهادت دارم و شوق وصالت یابن الشّموس الطّالعه خونم حلالت |